۳ تا + امشب

ساخت وبلاگ
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 55 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 23:11

" به آسمان رود و کار آفتاب کند "فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعی روایت کرده: یکی از طلبه‌های حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین عرضه می‌دارد:شما این لوسترهای قیمتی و قندیل‌های بی‌بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده‌اید، درحالیکه من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟!شب امیرالمؤمنین را در خواب می‌بیند که آن آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فیجیل و فرش طلبگی است و اگر زندگی مادی قابل توجهی میخواهی باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:به آسمان رود و کار آفتاب کند.پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد:زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله میدهید!بار دیگر حضرت را خواب می‌بیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمیتوانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی:به آسمان رود و کار آفتاب کندپس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتاب‌ها و لوازم مختصری که داشته به فروش می‌رساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبه‌ای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند می‌بیند شخصی از پله‌های عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:به آ ۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 49 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 23:11

گاهی هم اینطوری میشه دیگه!که می‌بینی چقدر فرصت‌ها رو از دست دادی ولی هنوز جوانی! خدا رو شکر.که شاید باید خیلی‌ها مخالف جهتی که تو داری پارو می‌زنی، پارو بزنند اما تو شبانه روز ادامه میدی تا آخرش موفق میشی.در جریان این رودخانه‌ی زندگی، نه تنها بازوهات قوی میشن بلکه ذهن و روحت هم صیقل می‌خوره. چند روزه حالم ناخوشه. خبری از شادی و نشاطم نیست. بیشتر شبیه یک "آه" شدم. به آرزوهای خودم فکر می‌کنم. به آرزوهایی که دیگه از من گذشته و تحقق‌شون رو دیگه فقط توی بچه‌هام می‌تونم ببینم.اماامشب به این فکر کردم که بسه. دنیای مطلوبم رو بهتره رها کنم. باید رئالیستی به سمت ایده‌آل‌ها حرکت کنم.به خودم گفتم:بپذیر! خودِ قدرتمندت رو وسط همین خونه که ازش بدت میاد ببین. از سر و وضعِ خونه‌ات شرمگین نباش. بگذر!از این روابطی که ازشون سرخورده میشی.گریه کن!زن با اشک ریختن قوی‌تر میشه حتی.تو...دیگه به چیزهایی که مربوط زندگی آینده بچه‌هات هستند، فکر نکن.کار خوبه خدا درست کنه.مگه تو قنوتت نمی‌خونی: ربنا هب لنا من ازواجنا و ذریاتنا قره اعین و اجعلنا للمتقین اماما.ایمان بیار! به سرنوشت شگفت انگیز خودت و بچه‌هات که توی دست خداست، ایمان بیار.تو...دعا می‌کنی هر روز.که گره‌ها باز بشن و مدام منتظر معجزه‌ای هستی که در کار نیست.دیگه دست تو نیست که مصطفی اینطوری می‌خواد و هر پیشنهاد کاریِ پرپولی رو رد می‌کنه.غصه خوردن بسه! شاید برعکس، دعاهات بیشتر قراره برای خودت متراکم بشن.آره! این یه فنره که داره روز به روز فشرده‌تر میشه.غم تو رو ساخت صالحه جانم.هیچ به این دقت کردی؟تو فقط خودت میدونی از دل خاکسترهای این زندگی، داری الماس بیرون می‌کشی‌.خودت رو بغل کن. میدونی چقدر مستحق عشقی؟ ۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 50 تاريخ : شنبه 31 تير 1402 ساعت: 23:11

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1402 ساعت: 17:53

سلام دوستان. خوب هستید؟ دعاگوی همه شما در مشهد بودم اگر قابل بوده باشم.  راستش نوشتن مطلب قبل خیلی طول کشید و من بنا نداشتم که اون رو رمز دار کنم. اما چیزهایی در اون بود که واقعا صلاح ندونستم به صورت غیررمزدار منتشر بشه. متاسفانه خیلی از مطالب من کپی شده و در وبلاگ های فیک و جعلی اقماری منتشر شده و من واقعا راضی نیستم و این مطلب هم ملاحظات خاص دیگری داره که ابدا راضی نیستم هیچ جایی نه منتشر بشه و نه ذخیره بشه. این مطلب و یکی دو مطلب که از عید تا الان رمزدار منتشر شده، هم مطالب مهم و هم مطالب طولانی ای هستند. مثلا مطلب پست قبل پنج هزار کلمه است و من به جد ازتون می خوام که اگر قول میدید کپی نکنید و اگر می خواهید بخونیدشون و اگر من شما رو می شناسم، برام پیام خصوصی بگذارید که بهتون رمز رو بدم. البته فعلا فقط رمز این مطلب رو میدم. مخصوصا اگر مطالب قبلی براتون شبیه یک معما شده و دلتون می خواد به آب روی آتیش برسید و یک جواب بی برو برگرد بگیرید که آدمی شبیه من باید چیکار کنه... اگر شرایط های سه گانه ای که گفتم رو ندارید، ازتون می خوام که من رو ببخشید و پیام ندید و نگران نباشید. من باز هم این حرف ها رو در قالب ها و زمان و مکان دیگری میزنم تا به گوشتون بخوره. ارادتمندم. ۳ تا + امشب...
ما را در سایت ۳ تا + امشب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bmeplus0 بازدید : 64 تاريخ : دوشنبه 5 تير 1402 ساعت: 17:53